کبر و غرور دو یار همدیگرند از آدمی زورگویی می سازند که منش و رفتارش چون حکام زورگو باشد.

کسی که در لبه پرتگاه نیستی و نابودی احساساتش قرار گیرد تنها ناجی اش عطوفت و مهر و محبت است.

کلمات در تاریکخانه ذهنم زندانی اند و من با هر چه توان که دارم تک تکشون را از حبس نجات میدهم و کنار هم میگذارم تا جمله ای پر محتوا و تاثیر گذاری شوند  و از اسارت رهایی یابند.

دلم می خواهد وقتی در فضای بیکران ذهنم از سفینه خیالم  فرود می آیم تنها قلم جادوی ام به استقبالم آید.

توبه نجات غریقی است که وقتی گناهکاری تا خرخره در مرداب گناه در حال غرق شدن است می تواند او را نجات دهد. 

با ایمان و تقوا و پرهیزگاری می توان در برابر طوفان وحشتناکی همچو نفس به مقابله پرداخت.

شیطان همیشه بهترین یار جاهلان است و همواره در همه اعمالشان انها را یاری می دهد .

سیرت زیبا مانند درشت ترین و بزر گتر ین الماسیست که می درخشد وچشمها را خیره می سازد .

اراده مومن مثل کوه استواریست که هیچ شیطانی نمی تواند با وسوسه های دلفریبش او را نیست و نابود سازد. 

دست نوشته هایم را زمانی به جزیره نجات می رسانم که خواننده ای عاقل بیابم.

گل مهر و محبت زمانی پژمرده می شود که نفرتی در کنارش لانه کند.

سیاهی وقتی برسفیدی غلبه می کند که ما افسار ایمانمان را شل نگه داشته باشیم.

امید تنها دلگرمی شیرینی است که هر نا امید حتی سر سوزنی به ان محتاج است تا که شاید بتواند سراشیبی های تند زندگی را با داشتنش طی کند و به مقصد منظور رسد.

جاهل مانند کوری است  که فقط فقط دانا می تواند بهترین عصا برایش باشد تا به کمکش خود را از جهل و جهالت نجات دهد راه دانایی را بیابد.

 صورت زیبا به تبی بنده وکلمه هم به نقطه ای مثل خدا می شود جدا

دیو نفرت از نگهبانی همچو الله می ترسد چونکه می داند از مهر و محبت آنچنان دفاع می کند و حتی نمی گذارد احد الناسی قصد حمله به آن قلب پر از مهر و محبت را کند .

نا امید و امید هرگز نمی توانند در یک مسیر همراه هم شوند چون راه آنها از همدیگر فرسنگها فاصله دارد.

زیبایی زندگی در آسان گرفتن آن است لقمه ای نان جرعه ای آب بهترین غنیمت برای گرسنه و تشنه ای می باشد

نور هدایت پروردگاری برازنده کسی است که ایمانش قوی استوار باشد.

سر نوشت شوم  دائما در انتظار نا امید است.

بیان کلمات زشت و رکیک صفت گوینده اش را به نمایش می گذارد

نقابی که بر چهره دو رو زده شده اورا چون فرشته ای به دیگران می نمایاند.

با مهر و محبت می توان دلها را به هم گره زد تا که بینشان لحظه ای جدایی نیفتد.

زمانی می توان از زندان اسارت دیو نفرت رهایی یابیم که زنگار قلبمان را با مهر و محبت صیقل دهیم و شفاف و روشن سازیم.

ذهن آدمی را اگر فرماندهی نکنند سر  رشته کلام از دستشان خارج می شود و به سوی دیگری پر می کشد.

خط پایان زمانی زیبا و خواستنی است که شروع  خوبی داشته باشیم.

قاضی باید آنقدر فهیم و عادل و زیرک و نکته سنج باشد تا مبادا حقی را ناحق کند و مظلوم بیگناهی را محکوم نماید و به پای دار کشاند

بی توجه ای به طبیعت خدا بی رحمانه ترین قضاوتی است که بنده نادان به آن همه زیباییهای خلقت آفریدگاری می کند.

سرنوشت جامی پر از عسل یا زهر است دانای زیرک جام عسل را نوشدو از نوشیدنش لذت  برد چون راه را از چاه تشخیص می دهد و جاهل و نادان جام زهر را تا به آخر سر می کشد و به فرجامش فکر نمی کند چون جاهل و نادان است.